سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تعداد کل بازدید : 4862

بازدید امروز : 37

نثر شریعتی - ازادی اندیشه وبیان

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

موضوعات وبلاگ

دوستان

لینک به لوگوی من

نثر شریعتی - ازادی اندیشه وبیان

اشتراک

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

جستجوی سریع

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

آوای آشنا

بایگانی

پاییز 1384

[ و چون از صفین باز مى‏گشت ، به گورستان برون کوفه نگریست و فرمود : ] اى آرمیدگان خانه‏هاى هراسناک ، و محلتهاى تهى و گورهاى تاریک ، و اى غنودگان در خاک اى بى کسان ، اى تنها خفتگان اى وحشت زدگان شما پیش از ما رفتید و ما بى شماییم و به شما رسندگان . امّا خانه‏ها ، در آنها آرمیدند ، امّا زنان ، به زنى‏شان گزیدند . امّا مالها ، بخش گردیدند . خبر ما جز این نیست ، خبرى که نزد شماست چیست ؟ [ سپس به یاران خود نگریست و فرمود : ] اگر آنان را رخصت مى‏دادند که سخن گویند شما را خبر مى‏دادند که بهترین توشه‏ها پرهیزگارى است . [نهج البلاغه]

نثر شریعتی

نویسنده:رضا::: یکشنبه 84/9/27::: ساعت 11:42 صبح

                                                                بنام خدا

                                                                سلام

                   امروز میخواهم مطالبی زیبا از دکتر را براتون

                           در وبلاگم بگذارم.امیدوارم خوشتون بیاد.

  

نیایش

خدایا

آتش مقدس شک را

آن جنان در من بیفروز

تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد

وآنگاه از پس توده ی این خاکستر

لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی

شسته از هر غبار طلوع کند

خدایا

به هرکی دوست میداری بیاموز

که عشق اززندگی کردن بهتر است

و به هرکس که بیشتر دوست میداریش بچشان

                                   که دوست داشتن از عشق برتر است !

 

حرف و سخن

حرفها بر سردلم عقده کرده است

شش روز است نگذاشته اند حرف بزنم

میخاهم گوشه ای بنشینم و کمی تنها باشم

حرف بزنم و بنویسم و بگویم

انگشت هایم خمیازه می کشند .

باید بنویسم

این حرفها را نمیشود تحمل کرد

بیش تر از این دردل نگه داشت

ورم می کند ورنجم می دهد

می روم

کجا بروم ؟

جاده منتظر

زانوان کسته است و پاهایم فلج

خسته و مجروح و پریشان

وباری به سنگینی کوهی بر دوش

و من درزیر آن خم شده ام

واز زیر آنکه چندین برابر من سنگین است و بزرگ است

آرام گرفته ام

وتنها برق حسرت از چشمان بازم

که همچنان به این راه

که تاافق کشیده است دوخته ام - ساطع است

و جاده منتظر را در برابرم روشن می دارد

جاده ای که سال هاست چشم به راه هر قدمم

خود را بر خاک افکنده است

اما ردپایی بر آن نیست و ..

نخواهد بود


موضوعات یادداشت



[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com

سفارش تبلیغ